دست در دامان مردان زن و اندیشه مکن هر که با نوح نشیند چه غم از طوفانش؟
تن اگر بیمار شد بر سر میاریدم طبیب ای عزیزان کار تن سهل است فکر دل کنید
گر جوابم را نمی گویی جوابم کن به قهر گاه یک دشنام از صدها دعا شیرین تر است
گر حیات جاودان بی عشق باشد مرگ باشد لیک مرگ عاشقان باشد حیات جاودان
گر بداند لذت جان باختن در راه عشق هیچ عاقل زنده نگذارد به عالم خویش را
من نه پیر سال و ماهم گر سپیدم موی بینی حسرت زلف سیاهی در جوانی کرده پیرم
ما که در کنج قفس با حسرت گل ساختیم گر خزانی آمد،آمد؛گر بهاری رفت،رفت
موضوع مطلب :