زندگی عاشقانه در روزگار نامردی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها لوگو آمار وبلاگ
بهار که از راه برسد میدانم تو خواهی آمد.درختان شکوفه خواهند داد. و من دوباره عاشق خواهم شد و من دوبار غبار از همه چیز خواهم زدودو کوچه و حیاط را برایت آب و جارو خواهم کرد و یک جفت ماهی قرمز از حوض لاجوردی خواهم گرفت و تنگ قدیمی را با آبی زلال جلوه ای تازه خواهم داد و سبزه ها را کنار بنفشه باغچه خواهم گذاشت وبرایت شمعی روشن میکنم و به زمستان میگویم برو که دیگر جای تو در این خانه نیست. و عطر بوی سپند را تا کوچه های باریک سپیده کودکی خواهم پیچاند تا صدای گامهای گذشتگان را دوباره بر پلکان خانه ها بشنوم و با قشنگترین پیراهنم در آستان در به انتظار تو خواهم ایستاد تا از جاده های دور بیایی وقتی که بهر بیاید. میدانم تو دوباره خواهی آمد و من به تو سلام خواهم کرد موضوع مطلب : زندگی |
||