زندگی عاشقانه در روزگار نامردی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها لوگو آمار وبلاگ
سهم تو را همیشه جداگریه می کنم سر روی زانوان خدا گریه می کنم افسا نه های کودکیم کو؟ که اینچنین بر گور مرد خاطره ها گریه می کنم ما هر دو آشنای ضریح محبتیم بر صحن پاک غربت ما گریه می کنم گفتید : مرد و گریه مگر جمع می شوند از خویش رسته در تورها گریه می کنم باران چشمهای زمین نیز دیدنی, است از آسمان فرود بیا , گریه می کنم تا این کویر پر شود از بوته گریه ها من ابر چشمهای تو را گریه می کنم موضوع مطلب : عاشقانه |
||