زندگی عاشقانه در روزگار نامردی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها لوگو آمار وبلاگ
شهر در رنگ طلایی غروب باز می رفت به خواب آسمان از همه جا می آورد ابرها را به شتاب حمله آورد به شهراز سر کوه بادبرف آور سرد چیده شد باز به سر پنجه باد برگ نارنجی و زرد ابرها با کمک باد به هم پیوستند و شتابان با هم همه روزنه ها را بستند شهر را پوشاندند شهر سر شاراز رنگ لحظاتی سپری شد به سکوت به درنگ صبح گاهی که ز خواب آرام شهر ما دیده گشود خبر از رنگ نبود همه جا نور امید همه جا زیبایی همه جا رنگ سپید موضوع مطلب : زندگی زیبا من مثبت اندیش هستم! از دل غم ها دلیلی میابم برای شاد زیستن نه با انکار بدی ها و سر زیر برف کردن. که اگر غیر از این باشد خیال باف خواهم بود نه مثبت اندیش مدیونی! مدیونی به خودت به خدا به زندگی. مدیونی به هر چه در عالم است باور کن مدیونی دوست من اگر از لحظه لحظه های عمر زندگی لذت نبری گورستان! با تمام حرف و حدیث هایش تنها راز شادمانه زیستن است گورستان با سکوتش می گوید.سخت نگیر زندگی ارزش یه ثانیه اندوه را هم ندارد موضوع مطلب : زندگی زیبا |
||