سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
زندگی عاشقانه در روزگار نامردی
درباره وبلاگ


لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 16
  • بازدید دیروز: 191
  • کل بازدیدها: 591133



کفشها ..... پاهایم را پوشیده اند.

رفتن .... درست مثل آمدن است !!


داری قدم زدگی هایم را .... کش می دهی

باید .... ردِ پایم را ......... یادگاری بنویسم!


رفتن برای همه هست

این کفشها.... سر دشمنی، با پاهای ما ندارند

زمین ........ همیشه از همین طرف چرخیده

از همین طرف که همیشه من

آنسوی جاده ها باشم و تو ... این سمت عبور!


عیب ندارد اگر..... دستهایمان

تن به هم آغوشی نمی دهند

بگذار.... بالهای خودکارم را باز کنم

با یک موشک کاغذی از اتفاق .... یاد روزی بیافتم

که پا به پای هم ...... کوچه های شهر را

هم قطار شده بودیم

که تو چشمهایت را

به شیشه ی مغازه ها داده بودی و من

نگاهم را

به کسی که تا .... غربت آنروزهایمان ...... راه آمده بود


دلگیرم ....... نرفته دلم تنگ شده

دنیا، همیشه غربتش را ... به رخ من کشیده

اما نگران نباش رفیق

هرکجا هستی ... خوش که باشی

می خندم !

خاطره ..... هه ... یعنی همین


این صفحه را به اشتراک بگذارید

موضوع مطلب : عشق, سکسی, صفا, صمیمت, پدر, مادر, زندگی, عید نوروز, نوروز, عید, سال نو, سال جدید, سال 92, جملات بزرگان, سخنان بزرگان

       نظر
سه شنبه 92 فروردین 6 :: 1:14 عصر
علیرضا پویا

شبیه همین شب ها را دغدغه می شوی 

دغدغه ای / که دستش بر سرت همیشه به تنبیه بلند بود ... 

آرام نمی شوی ... نه در آغوش کسی نه در قرص های خودت .... 

خودت را مرور می کنی ... هی مرور می کنی 

دنیایت میلنگد .... 

یک جای قصه ، نقش اول کتاب ، سر خم کرده 

یک جای خواب هایت با تعبیرش جور در نمی آید 

نمی فهمی ... هیچ وقت نمی فهمی چرا اینگونه ای .... 

چرا کم داری چیزی را که در دست دیگران هم زیادی نمی کند


این صفحه را به اشتراک بگذارید

موضوع مطلب : زندگی, عشق, صفا, صمیمیت, جوک, اس ام اس, سکس, عاشقانه, عید نوروز, کارت پستال, فیسبوک, سخن

       نظر
سه شنبه 92 فروردین 6 :: 1:11 عصر
علیرضا پویا

 
 
 

ابزار وبمستر