سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
زندگی عاشقانه در روزگار نامردی
درباره وبلاگ


لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 272
  • بازدید دیروز: 297
  • کل بازدیدها: 550577



Wise bag lady kindness to the food was shared with passengers.
Hungry passengers valuable stones in Kiev saw wise lady liked it and asked him
to stone that it would give him. Wise woman would– stone. passengers and was
very happy that the chance to her was one of the pleasure of knowing. He knew
that jewelry so that is worth to the end of his life can be comfortable but a
few days later visitor to Pfuel wise as soon as possible. When he finally found
the stone and said: "I think so. I know how it is worth it to you so I hope that
something more valuable to me and explain. if you can love it to me that you to
power the stone minutes to me. "
مهربانی
بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر
شریک شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید، از آن خوشش
آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد.
زن خردمند هم بى
درنگ، سنگ را به او داد.مسافر بسیار شادمان شد و از این که شانس به او روى
کرده بود، از خوشحالى سر از پا نمى شناخت. او مى دانست که جواهر به قدرى
با ارزش است که تا آخر عمر، مى تواند راحت زندگى کند، ولى چند روز بعد،
مرد مسافر به راه افتاد تا هرچه زودتر، بانوى خردمند را پیدا کند.



بالاخره
هنگامى که او را یافت، سنگ را پس داد و گفت:«خیلى فکر کردم. مى دانم این
سنگ چقدر با ارزش است، اما آن را به تو پس مى دهم با این امید که چیزى
ارزشمندتر از آن به من بدهى. اگر مى توانى، آن محبتى را به من بده که به
تو قدرت داد این سنگ را به من ببخشى!»



این صفحه را به اشتراک بگذارید

موضوع مطلب : مهربانی, kindness

       نظر
سه شنبه 88 بهمن 13 :: 12:4 عصر
علیرضا پویا
مهربانی را اگر قسمت کنیم
من یقین دارم به ما هم میرسد
آدمی اگر ایستد بر بام عشق
دستهایش تا خدا هم می رسد


این صفحه را به اشتراک بگذارید

موضوع مطلب : مهربانی

       نظر
شنبه 87 بهمن 26 :: 1:6 عصر
علیرضا پویا

 
 
 

ابزار وبمستر