سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
زندگی عاشقانه در روزگار نامردی
درباره وبلاگ


لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 142
  • بازدید دیروز: 254
  • کل بازدیدها: 550150



عشق و ازدواج یعنی چه!!

شاگرد از استادش پرسید: عشق چیست؟

 استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما هنگام عبور از گندم زار به

یادداشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی.

 شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.

استاد پرسید: چه آوردی؟ و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلوتر میرفتم خوشه های

پر پشت تری می دیدم و به امید پیدا کردن پر پشت ترین تا انتهای  گندم زار رفتم.

 استاد گفت: عشق یعنی همین!!

 

شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟

استاد گفت: به جنگل برو و بلند ترین درخت را بیاور. اما به خاطر داشته باش که باز هم  نمی توانی به

 عقب برگردی!!

شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت. استاد از او ماجرا را پرسید و شاگرد در جواب

گفت: به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم انتخاب کردم. به سبب آنکه ترسیدم اگر جلو بروم

باز هم دست خالی برگردم.

استاد گفت: ازدواج یعنی همین !!


این صفحه را به اشتراک بگذارید

موضوع مطلب : عشق

       نظر
پنج شنبه 89 فروردین 19 :: 9:40 صبح
علیرضا پویا

 
 
 

ابزار وبمستر