سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
زندگی عاشقانه در روزگار نامردی
درباره وبلاگ


لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 123
  • بازدید دیروز: 230
  • کل بازدیدها: 551804



مثل کبریت کشیدن در باد
زندگی دشوار است!

من خلاف جهت آب شنا کردن را،مثل یک معجزه باور دارم
آخرین دانه کبریتم را میکشم در این باد...

هرچه باداباد!

«سهـــــراب ســـپــــهری»
 

این صفحه را به اشتراک بگذارید

موضوع مطلب :

         نظر بدهید
جمعه 92 آذر 8 :: 6:16 عصر
علیرضا پویا
وقتی مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند، و زنان شوکت زن بودنشان را...
مردان همیشه "مـــرد" میمانند و زنان همیشه "زن"
و آنگاه هر روز نه "روز زن" و نه "روز مـرد"...
که روز "انســـــان" است.
 

این صفحه را به اشتراک بگذارید

موضوع مطلب :

         نظر بدهید
جمعه 92 آذر 8 :: 6:12 عصر
علیرضا پویا

ما گناه نکرده ایم آنگونه می اندیشیم که برای دیگران


غیر قابل لمس است .... حتی اگر آنها در اکثریت ِ خویش بمانند


... معیار ِ تعیین جهالت ما ، تکثرِ هم فکر آنها نیست


خودت را تا می توانی و نمی توانند باور کن ...


زندگی باید قابلیت پذیرش سر کشی های تو را هم داشته باشد


وقتی ادعایش به ادامه در دنیای دیگر هم ختم می شود 


این صفحه را به اشتراک بگذارید

موضوع مطلب :

       نظر
جمعه 92 تیر 14 :: 11:51 صبح
علیرضا پویا


تو نیستی‌

دل من

قد می‌‌کشد

قد می‌کشد

قد می‌‌کشد

به بلندا ا ا ا ا ی همین دیوار

های قلبِ من !!

در این خانه ی پر سایه !!

کمتر بگو

آفتاب بیا

آفتاب بتاب

بگو

باران ببــــار

باران بــــــــــــــبار

باران ببـــــــــــــــــــــــار..


تاریک باد خانه ی مردی ، که نمی‌‌جنگد برای زنی‌ که دوستش دارد


این صفحه را به اشتراک بگذارید

موضوع مطلب :

       نظر
جمعه 92 تیر 14 :: 11:50 صبح
علیرضا پویا

مهربان که باشیم،

خدا به ما لبخند میزند..


مهربان که باشیم،

دیگر هیچ کودکی بی مادر نخواهد ماند...


مهربان که باشیم

دیگر هیچ آغوشی رنگ تنهایی‌ به خود نمیگیرد...


مهربان که باشیم،

دیگر هیچ عاشقی،چشم به راه معشوق به انتظار مرگ نمینشیند...


مهربان که باشیم،

ساده می‌خوابیم،چشم‌هایمان پر میشود از حس خوب آرامش...


مهربان که باشیم،

کویر به حرمت قلبهامان،دریا میشود...


مهربان که باشیم،

دیگر از مرگ هراس نداریم،چون،هر چه بوده صداقت بوده و مهربانی....


یادمان نرود، 

خدا از بالا دارد نگاهمان می‌کند،

و به ما لبخند خواهد زد.....


تنها،

اگر کمی‌ مهربان باشیم.!!!


این صفحه را به اشتراک بگذارید

موضوع مطلب :

       نظر
جمعه 92 تیر 14 :: 11:50 صبح
علیرضا پویا


خیلی وقت است گمان می کنم


جهان قسمتی از خودش را از من پنهان می کند 


شبیه پرنده ای که چون در قفس سر از تخم در آورده 


هیچ کس برایش از پرواز ، حرف نمی زند ...................................!!!!!!!


این صفحه را به اشتراک بگذارید

موضوع مطلب :

       نظر
جمعه 92 خرداد 10 :: 11:3 صبح
علیرضا پویا

گفتند حکم ؟ ورق دست گرفتیم و خندیدیم


قرار شد حکم آفتابگردان باشد ، تمام سر ها دست خورشید بود


زمین دست از ما گرفت ... دو به دو / دل دادیم


آسمان ، آس ِ مان را برید


دو به / تک ... باختیم


بازی روبروی چشم های تو عاقبت ندارد


این صفحه را به اشتراک بگذارید

موضوع مطلب :

       نظر
جمعه 92 خرداد 10 :: 11:2 صبح
علیرضا پویا

کفشها ..... پاهایم را پوشیده اند.

رفتن .... درست مثل آمدن است !!


داری قدم زدگی هایم را .... کش می دهی

باید .... ردِ پایم را ......... یادگاری بنویسم!


رفتن برای همه هست

این کفشها.... سر دشمنی، با پاهای ما ندارند

زمین ........ همیشه از همین طرف چرخیده

از همین طرف که همیشه من

آنسوی جاده ها باشم و تو ... این سمت عبور!


عیب ندارد اگر..... دستهایمان

تن به هم آغوشی نمی دهند

بگذار.... بالهای خودکارم را باز کنم

با یک موشک کاغذی از اتفاق .... یاد روزی بیافتم

که پا به پای هم ...... کوچه های شهر را

هم قطار شده بودیم

که تو چشمهایت را

به شیشه ی مغازه ها داده بودی و من

نگاهم را

به کسی که تا .... غربت آنروزهایمان ...... راه آمده بود


دلگیرم ....... نرفته دلم تنگ شده

دنیا، همیشه غربتش را ... به رخ من کشیده

اما نگران نباش رفیق

هرکجا هستی ... خوش که باشی

می خندم !

خاطره ..... هه ... یعنی همین


این صفحه را به اشتراک بگذارید

موضوع مطلب : عشق, سکسی, صفا, صمیمت, پدر, مادر, زندگی, عید نوروز, نوروز, عید, سال نو, سال جدید, سال 92, جملات بزرگان, سخنان بزرگان

       نظر
سه شنبه 92 فروردین 6 :: 1:14 عصر
علیرضا پویا

شبیه همین شب ها را دغدغه می شوی 

دغدغه ای / که دستش بر سرت همیشه به تنبیه بلند بود ... 

آرام نمی شوی ... نه در آغوش کسی نه در قرص های خودت .... 

خودت را مرور می کنی ... هی مرور می کنی 

دنیایت میلنگد .... 

یک جای قصه ، نقش اول کتاب ، سر خم کرده 

یک جای خواب هایت با تعبیرش جور در نمی آید 

نمی فهمی ... هیچ وقت نمی فهمی چرا اینگونه ای .... 

چرا کم داری چیزی را که در دست دیگران هم زیادی نمی کند


این صفحه را به اشتراک بگذارید

موضوع مطلب : زندگی, عشق, صفا, صمیمیت, جوک, اس ام اس, سکس, عاشقانه, عید نوروز, کارت پستال, فیسبوک, سخن

       نظر
سه شنبه 92 فروردین 6 :: 1:11 عصر
علیرضا پویا


آدمها اصلا می آیند که رفته باشن


چه با سوت قطار


چه با سوت دستهای میان جیب!


آدمها رفتن را از آمدن هم


بهتر یاد گرفته اند


دل به دستهای آدمها نده


به عوض چشم به پاهایشان بدوز


که قبل از تولد


رفتن را یاد گرفته اند! ...


این صفحه را به اشتراک بگذارید

موضوع مطلب :

       نظر
دوشنبه 91 اسفند 21 :: 9:58 عصر
علیرضا پویا
<   1   2   3   4   5   >>   >   
 
 
 

ابزار وبمستر